سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/9/8
6:40 ع

یک شب که من و همسرم توی رختواب مشغول ناز و نوازش بودیم.    

 

 

 

 در حالی که احتمال وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد یک دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من حوصله‌اش رو ندارم فقط می‌خوام که بغلم کنی."  

 چی؟ یعنی چه؟  

و اون جوابی رو که هر مردی رو به در و دیوار می‌کوبونه بهم داد:  

تو اصلاً به احساسات من به عنوان یک زن توجه نداری و فقط به فکر رابطه‌ی فیزیکی ما هستی!  

و بعد در پاسخ به چشم‌های من که از حدقه داشت در می‌اومد اضافه کرد:  

تو چرا نمی‌تونی من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه برای چیزی که توی رختواب بین من و تو اتفاق می‌افته؟  

خوب واضح و مبرهن بود که اون شب دیگه هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌ده.    برای همین من هم با افسردگی خوابیدم.  

فردای اون شب ترجیح دادم که مرخصی بگیرم و یک کمی وقتم رو باهاش بگذرونم.    

 

 

 

 با هم رفتیم بیرون و توی یک رستوران شیک ناهار خوردیم. بعدش رفتیم توی یک بوتیک بزرگ و مشغول خرید شدیم.

 چندین دست لباس گرون قیمت رو امتحان کرد و چون نمی‌تونست تصمیم بگیره من بهش گفتم که بهتره همه رو برداره.    

 

 

 

بعدش برای اینکه ست تکمیل بشه توی قسمت کفش‌ها برای هر دست لباس یک جفت هم کفش انتخاب کردیم. 

 در نهایت هم توی قسمت جواهرات یک جفت گوشواره‌ای الماس. 

 حضورتون عرض کنم که از خوشحالی داشت ذوق مرگ می‌شد. 

 حتی فکر کنم سعی کرد من و امتحان که چون ازم خواست براش یک مچ‌بند تنیس بخرم، با وجود اینکه حتی یک بار هم راکت تنیس رو دستش نگرفته‌بود. 

 نمی‌تونست باور کنه وقتی در جواب درخواستش گفتم: "برشدار عزیزم."  

در اوج لذت از تمام این خرید‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت: "عزیزم فکر کنم همین‌ها خوبه. بیا بریم حساب کنیم."  

در همین لحظه بود که گفتم: "نه عزیزم من حالش و ندارم."  

با چشمای بیرون زده و فک افتاده گفت:"چی؟"  

عزیزم من می‌خوام که تو فقط کمی این چیزا رو بغل کنی.   

 تو به وضعیت اقتصادیه من به عنوان یک مرد هیچ توجهی نداری و فقط همین که من برات چیزی بخرم برات مهمه."  

و موقعی که توی چشماش می‌خوندم که همین الاناست که بیاد و منو بکشه اضافه کردم:  

 "چرا نمی‌تونی من و بخاطر خودم دوست داشته‌باشی نه بخاطر چیزایی که برات می‌خرم؟"  


خوب امشب هم توی اتاق‌خواب هیچ اتفاقی نمی‌افته فقط دلم خنک شده که فهمیده "هرچی عوض داره گله نداره."


  

90/9/8
6:38 ع

سلام بر تو

میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ‌ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری

هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بقال محل

ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را

عاشق خودت کردی. یادت می‌‌آید؟

ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟

خیلی‌ خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت

می‌کردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من

مثل اسب به تو خندیدم، خیلی‌ از دست من ناراحت شدی. ولی‌ با عشق و علاگه

به طرف من آمدی. خیلی‌ محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی‌. آن لگد را که

زدی برق از چشمانم پرید و حسابی‌ عاشقت شدم.


از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می‌‌ایستادم تا تورا ببینم، ولی‌

هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی‌ بعدا

فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.


یک گاب عکس خالی‌ روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم \\\"عشقم\\\" هروقت آن را

میبینم به تو فکر می‌کنم و تصویر تو را به ذهن می‌‌آورم. اینم بگم که من

بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه

میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر

مردم نگاه میکنی‌؟


راستی‌ این شماره‌ای که به من دادی خیلی‌ به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم

و یک ساعت باهات درد‌ دل‌ می‌کنم و تو هم هی‌ میگی‌ \\\"مشترک مورد نظر در

شبکه موجود نمی‌باشد\\\" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه

که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟


یه چیزی بهت میگم ولی‌ ناراحت نشی‌، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی‌ میدونم یکی‌ از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچه? آدم میای تو

خونه? من، راستی‌ خواستی‌ بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر


یه روزی میام خواستگاریت، می‌خوام خیلی‌ گرم و صمیمی‌ باباتو ببوسم و

چندتا شوخی‌ دستی‌ هم باهاش می‌کنم که حسابی‌ اول زندگی‌ باهم رفیق بشیم،

راستی‌ کله? بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی‌ بهش بجو خیلی‌ طرف

خونه? ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه


چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه

دختر دیگه، فچر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم

گل‌ رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره

از تو خیلی‌ خوشگل تر بود ولی‌ چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.


راستی‌ من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی‌ درست

کنی‌ حواست باشه، بی‌ نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم

که نفهمی از من خوردی یا از خر


خلاصه اینکه بی‌ قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم.

خوشت اومد اومد، نیومد به درک

بی‌ تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم

داشتم اونجا ول می‌گشتم


غضنفر تو;

بخند دنیا بروت بخنده


  

90/9/2
11:51 ص

خدا

کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد


  

90/2/26
4:58 ع

تقدیم به کسی که خیلی دوستش دارمعکس متحرک


  

90/1/14
5:46 ع

گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه می دانم چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

 

 در آن خلوتگه تاریک و خاموش

نگه کردم بچشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

 

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لب هایم هوس ریخت

زاندوه دل دیوانه رستم

 

فرو خواندم بگوشش قصه عشق :

ترا می خواهم ای جانانه من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

ترا  ای عاشق دیوانه من

 

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

بروی سینه اش مستانه لرزید

 

گنه کردم گناهی پر ز لذت

در آغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بود

 


  

90/1/4
10:46 ص

 

دختری با مادرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب

گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم روی دستت باد کردم مادرم

سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده

هیچکس مجنون این لیلا نشد شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته

مادرش چون حرف دختر را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت

دخترم بخت تو هم وا می شود غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن این همه شوهر یکی را تور کن

گفت دختر:مادر محبوب من ای رفیق مهربان و خوب من

گفته ام با دوستانم بارها من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بریک پسر مغزیابو خورده ام یا مغز خر؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر با سعید و یاسر و ایضا ً صفر

با سه تا شان رفته بودیم سینما بگذریم از ما بقیه ماجرا

یک سری ، هم صحبت یاسر شدم او خرم کرد، آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج قلی اصغر شله یک زمانی عاشق من شد بله

بعد هوتن یار من فرهاد بود البته وسواسی و حساس بود

بعد از این وسواسی پر ادعا شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم بعد مانی عاشق هانی شدم

بعد هانی عاشق نادر شدم بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او گفت ساکت شو دگر ای فتنه جو

گرچه من هم در زمان دختری روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر دل نمی دادم به هر کس این قدر

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی واقعا ً که پوز مادر را زدی


  

89/12/29
9:34 ص

ســـوگنـد را ســاختیـم تا ســوگنـد یـاد کنیــم کـه عاشــق بمــانیـم  ...

  با ســـوگنـد شـــروع می کنیــم , با امــید ادامــه می دهیــم و آرزو داریـم با وصــال ختـم شـود  ...

  ســـوگنـد می خـوریــم به زیبــایی عشـــق پـاک کـه دل از هــم نگیــریـم  ...

  کـه لحظـــه ای از یـاد یکـــدیگـر غافــل نشـویـم  ...

  کـه بــرای هـــم باشــیم و بـه یـاد هـــم  ...

 سوگند آمعدلی 

  کـه دوســت داشــتن را از یـاد نبــرده و با آمــدن هـــر سپیــده و

  شــروع هـــر روز بـه یـاد یکــدیگـر چشــم بـه جهـــان بگشــاییــم   ...

  و در آخـــر ســوگنـد به عشـــق کـه در غــم و شــادی بـا هــم باشــیم و شــریـک هــم  ...

 آمــدم که بمــانـم...شــایـد تـو هـــم بمــانـی ...

بمـــانـی بـرای دستهــایم...بمـــانـم بـرای دستهــایت...

 فــریـاد دلــم را از ســکـوتـم بشــنـوی...و فـــریـاد دلــت را از نگـــاهـت بخــوانـم...

 می خــواهــم یکـی شـــدن را تجــربـه کــنم در ســـایـه ی نگــاهــت...

 بـی تـو بـودن را می تـرســـم بی آنکــه بـا تـو بـودن را تجــربـه کـــرده بـاشـــم...

 ایـن بـار آمـــدم کـه بهـــار باشـــم بـرایـت حتــی اگــر پاییـــز بـاشـــی...

 بـه شـــقـایـق ســـوگنــد کـه مــا می رســـیم بـه هــم

مـن بـه ایـن معـــجـزه ایمـــان دار

به قول آمعدلی مثلدااااااااااااااااااا 


  

89/6/1
6:6 ع

یه نفر داشته با زنش دعوا میکرده که : تو که از من خوشت نمیومد پس چرا سر سفره عقد با صدای بلند داد زدی بـــــــــــله ،،، زنه میگه : من به تو نگفتم بله ،، یکی از من پرسید با این مرتیکه عوضی میخواهی ازدواج کنی من داد زدم بـــــــــــله


3
تا پیرزن تصمیم می گیرن شوهر کنن. یه آگهی می دن تو روزنامه:
اطلاعیه ازدواج
یکی بگیر … ? تا هم جایزه ببر!


دو راه برای خانم مهندس شدن هست:
1-
اینقدر درس بخونی تا خانم مهندس شی.
2-
یا اینکه یه شوهر مهندس پیدا کنی

 

دلیل پیشرفت نکردن فوتبال خانومها:
1-
عمرا 11 تا خانوم توی زمین مث هم لباس بپوشن.
2-
عمرا توی بازی بعدی هم همون لباسا رو دوباره بپوشن

سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره !

فرق پیر دختر با پیر پسر: اولی موفق نشده ازدواج کنه ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه


میدونی از کی باب شد که" اول خانم ها" یا"خانم ها مقدم هستند". این موضوع از عصر غار نشینی انسان باب شد. چطوری؟ اینطوری که انسان غار نشین هر وقت می خواست برود تو غار اول خانم ها را می فرستاد که اگر حیوان درنده ای آنجا بود اول آنها را بخورد و یا وقتی میخواست از غار خارج شود اول خانم ها را می فرستاد که اگر باز حیوان درنده کمین کرده باشد اول خانم ها را بخورد ، پس خانوما مقدم ترن

 

تشخیص دختر ایرانی :
هرگز بینی هایشان عمل کرده نیست !
موهایشان خدادادی طلائی است و مادر زادی مش داره !
وقتی از کنار هم رد میشن هرگز به هم چپ چپ نگاه نمی کنند!
تمام زیور آلاتشان طلاوجواهرات اصل است!
تا قبل از ازدواج هر گز ابروهایشان را بر نمی دارند!

هشدار به دختران مجرد... به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند

شارجیم چیست !؟ بیماری خطرناکی که دختران از جنس مخالف تقاضای شارژ کرده و در صورت وصول بلافاصله جیم میشوند! تا کنون واکسنی برای این بیماری کشف نشده

دختره به یه پسره میگه اگه منو بوس کنی واسه همیشه برای تو میمونم پسره میگه: ممنونم از هشداری که بهم دادی


خداوند زن را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد

دختره می پرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره

تعریف مادر زن : مادر زن اسلحه ای است انفرادی که با عیال حمل میشود و با مهمات دروغ همسایگان مسلح شده و با زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود . این اسلحه بدون عقب نشینی بوده و شرایط جوی به هیچ وجه در او اثر ندارد . مادر زن گاهی تک تیر و گاهی رگبار شلیک می کند . طول مادر زن بدون سر نیزه 2 متر میباشد . تعداد تیر در هر ثانیه یک میلیون فحش و ناسزا بوده و برد موثر آن ، انتقال داماد به بیمارستان و برد نهایی آن انتقال داماد به گورستان میباشد !

مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد. زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟


مرده به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت


قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن!


عروسی وارد مجلس عروسی میشه ، مادر شوهر میگه :صل علی محمد دشمن جونم اومد !عروس میگه : عقرب زیر قالی ، خواستی پسر نیاری


سریع ترین دوربین جهان اختراع شد. این دوربین می تونه از خانم ها در لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره


جوک ،
  

89/5/21
12:59 ع


چهار شباهت زن با موتور گازی؟
یکدنده ، پرسروصدا ، بی ظرفیت ، کم مصرف


یه روز یه خانمی زنگ میزنه به دکتر میگه : آقای دکتر به دادم برسید بچه ام مداد قورت داده .
دکتره میگه : من همین الان میام . خانمه میگه : دکتر تا اون موقع چی کار کنم ؟
دکتر میگه : تا اون موقع میتونین با خودکار بنویسین.

حوا وقتی زن آدم شد5 تا شانس نسبت به بقیه زنهای الان داشت
1.
مادر شوهر نداشت
2.
خواهر شوهر نداشت
3.
هوونداشت
4.
جاری نداشت
5.
شوهرش آدم بود

عشق با لبخند شروع می شود . با بوسه شکوفا می شود . با گریه رشد میکند. وبا 110 تمام می شود !

دو تا خانوم داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن. اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا زری خانوم چند ماهه حامله ای؟!

  
پدری به دخترش میگه: دخترم راجع به پیشنهاد ازدواجی که بهت داده اند خوب فکرهایت رو بکن دختر گریه کنان میگه: ولی من می خواهم پیش مامانم باشم پدر: خوب، اونم با خودت ببر عزیزم !

فرهنگ لغات زنان :
1.
آره یعنی نه
2.
نه یعنی آره

 

3. ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن
4.
هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه
5.
چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم
6.
دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی

 

گفتم: غم تو دارم  گفتا : سی چی برارم  گفتم: که ماه من شو گفتا: بووات درارم!  گفتم زمهر ورزی ، رسم وفا بیاموز  گفتا: به لنگ کفشی چشاتِ در میارم. غزلیات حافظ و دختر لر


زن به شوهر: من پنج دقیقه میرم خونه اقدس خانم باهاش حرف بزنم تو هر نیم ساعت یک سری به غذا بزن


زنه میاد خونه به شوهرش میگه: ببین میشه این ماشینو ببری تعمیرگاه نشون بدی؟
شوهر میگه: چرا مگه چی شده؟
زنه میگه: نمیدونم این ماشین چهشه که هی مرتب میخوره به در و دیوار


عروس میره گل بچینه ، شهرداری میگیرتش

دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود ! اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر کاری میکردم هر جایی میپیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین

مرد: عزیزم, من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم!
زن: خیر پیش!


وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی, باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده!

به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
میگن بیوه !


جوک ،
  

89/4/15
7:50 ع

آمعدلی میره خواستگاری
 دختر رو می بینه ازش خوشش نمیاد 
میگه: ما می ریم یه دوری می زنیم بر می گردیم

امعدلی میره دزدی، صاحب‌خونه پا میشه میگه کیه اون جا؟
 امعدلی میگه: هیشکی، گربه‌ست، بععععع

امعدلی دندون طلا میکاره ....شب توی گاو صندوق می خوابه

 

به امعدلی میگن در رو ببند هوای بیرون سرده..
میگه: مثلا اگه من در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه !!؟؟

امعدلی رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ،
توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟
طرف می گه : نه
از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟
اون یکی هم می گه نه.
بعد امعدلی بلند میشه می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن

امعدلی خواب می بینه تو بازی کامپیوتری زنشو کشته؛
از خواب که پا می شه می بینه زنش کنارشه ؛ 
میگه : اه ! باز خر شدم
save نکردم

امعدلی تو خیابون یه زنه رو ماچ می کرده پلیس میاد میگه چه غلطی داری می کنی؟ 
میگه: معلم کلاس اولمه

امعدلی شب عروسیش نمیدونه به زنش چی بگه ...
میگه خانوادت میدونن تو اینجایی؟؟

امعدلی آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه
میگن چرا گریه می کنی؟
با بغض میگه آخه خواننده ش لاله

یه روز امعدلی با سامسونت بیرون میاد ....
همه بهش میخندند
می دونین چرا؟
چون سامسونت رو تو سبد گذاشته بود

امعدلی زنگ میزنه 118 میگه ببخشید شماره اصغر اقا رو دارین ؟
میگه نه
امعدلی میگه : میگم یادداشت کن

امعدلی  با ماشینش یه دختر سوار می کنه
مآمورا جلوشو می گیرن می گن:خواهرم شما پیاده شو .... 
امعدلی با تعجب می گه :خواهر شماست؟!؟! وضعش خرابه ها


از امعدلی میپرسن حمام چند بخشه.؟
میگه 2 بخش. زنونه.. مردونه


به امعدلی میگن تو چرا هیچی نمیفهمی ؟
میگه: ها ؟؟؟!!!

یه آدمخواره میره محله امعدلی اینا.... از گشنگی میمیره


جوک ،
  

پیام رسان

+ سوال دوم میگن امام زمان عج برای ظهور نیاز به 313 یار ومحب واقعی داره ایا درسته؟

+ سلام دوستان کسی جواب سوال من رو میدونه میگن خدا تو بهشت به بندگان بهشتی هوری میده ایا درسته اگه درسته به خانمها هم میده ؟

+ دوست عزیز تولدت را تبریک می گویم امیدوارم موفق باشی.

+ درود اقای خسروشاهی وبلاگتان بی نظیر است امیدوارم که موفق باشید


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ